تاب راهبردها و مبانی مدیریت نوشته میترا هاشمی، روشهای مختلفی را برای افزایش بهرهوری در کار و مدیریت بهتر برای رسیدن به هدف ارائه میدهد.
مدیریت یعنی آشکارسازی تواناییهای بالقوه به بالفعل. مدیریت آمیزهای است از محصول علمی و مدون مدیریت با فرهنگ آن کشور اعمال مدیریت توسط مدیر در موفقیت یک سازمان نقش بسزایی دارد. هرچه سازمان پیچیدهتر باشد، نقش مدیریت دشوارتر خواهد شد. مدیریت یعنی تصمیمگیری در زمان مناسب با افراد مناسب در جایی که فعالیت در آن جریان دارد. مدیریت، کار کردن با منابع انسانی، منابع مالی و منابع فیزیک است، جهت دستیابی به اهداف سازمان توسط برنامهریزی، سازماندهی، رهبری و کنترل عملیات.
همانگونه که سازمانها گسترده و پیچیدهتر میشوند، سطوح مختلفی از سیستمهای مدیریتی که سلسله مراتبی از سرپرستها و زیردستان و مدیران هستند پدیدار میگردد. معمولاً سه سطح مدیریتی وجود دارد. هرچه به سطوح بالاتر هرم پیش میرویم تعداد افراد هر سطح کاهش مییابد و تعداد مدیران افراد هر سطح کاهش مییابد و تعداد مدیران افزایش مییابند. بیشترین افراد در سطح پایین سازمان هستند.
یکی از مهمترین وظایف مدیر تصمیمگیری و حل مشکلات است. بعضی از این مشکلات عمده که مدیریت دائماً با آن روبهرو است شامل روند غیرقابل پیشبینی اقتصاد، تغییر قوانین و مقررات دولتی، کمبود منابع و رقابت شدید برای این منابع، تقاضای کارمندان مشکلات تکنیکی، توسعه تکنولوژیکی است.
در اهمیت مدیریت همان بس که بگوییم قسمتی از زندگی است و انسان تحت هر شرایطی به منظور دست یافتن و اجرا ساختن اهداف خود ناچار است که اصول مدیریت را چه در خانه و چه در محیط کار پیاده کرده و آن را نهادینه سازد.
لازمه انجام هر فعالیتی وجود یک سیستم است که افراد با توسل به آن میتوانند خارج از حیطه مهارتهای فردی، وظایف محوله را به خوبی به انجام برسانند. مدیریت به عنوان یک سیستم، تنها عنصر سازمان یافته اجتماع لازم نیست ولیکن قسمت اصلی زندگی است چرا که ما حیات خود را اداره میکنیم.
در بخشی از کتاب راهبردها و مبانی مدیریت (Management Strategies and Foundations) میخوانیم:
مسئولیتهای مدیریت نسبت به کارمندان که تمام وقت استعداد و مساعی خود را به کار میبندند تا به مقاصد و اهداف سازمان دست یابند چند برابر میشود. این باید کاملاً درک شود که استخدام یعنی منفعت دو جانبه چه برای کارمند و چه برای سازمان از این رو نباید تکیه بر این داشت که کارمند چه کاری برای سازمان انجام میدهد بلکه باید دید سازمان نیز چه کاری برای کارمند انجام میدهد. گزینش کارمندان باید برمبنای علم، تجربه، علاقه و گرایش در شغل مربوطه باشد. همچنین کارمندان باید نسبت به سیاستها، رویهها و اهداف شرکت آگاه باشند.
از آنجایی که کارمندان اغلب اوقات وقت روزانه خود را در محیط کار صرف میکنند. از اینرو، شرایط انجام کار نیز باید با ماهیت کار هماهنگ باشد.
استخدامهای طولانی و دائمی موجب سهیم شدن پرسنل در مسئولیتها شده وفاداری در آنان را تقویت مینماید. واگذاری کلیه امکانات در صورت عدم رضایت بیفایده است. از این رو محیط سازمان باید به گونهای باشد که اعتماد به نفس کارمندان و وفاداری نسبت به سیستم را افزایش دهد. کارورزان باید تشویق شوند تا در حد امکان در امور شرکت سهیم گردند. به ویژه در وحدت رویهها و سیاستهایی که به خود آنها بر میگردد. دیگر سیاستهای مدیریت که میتواند رضایت کارمندان را افزایش دهد. در اختیار قرار دادن فرصتهای شغلی، افزایش مسئولیت، مشارکت در تصمیمگیری و غیره است.
دانلود کتاب راهبردها و مبانی مدیریت